جدول جو
جدول جو

معنی پیوسته برو - جستجوی لغت در جدول جو

پیوسته برو(پَ / پِ وَ تَ / تِ بُ)
پیوسته ابرو. مقرون الحاجبین
لغت نامه دهخدا
پیوسته برو
پیوسته ابرو
تصویری از پیوسته برو
تصویر پیوسته برو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِ وَ تَ / تِ اَ)
دارای ابروی متصل. اقران. مقرون. قرناء. مقرون الحاجبین. پیوسته برو. که دو ابروی بهم متصل دارد
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ تَ/ تِ گَ)
پیوند کردن و موافقت نمودن را گویند. (برهان). پیوندگری. (آنندراج) :
برده رضوان به بهشت از پی پیوسته گری
از تو هر فضله که انداخته بستان پیرای.
انوری
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیوسته ابرو
تصویر پیوسته ابرو
دارای ابروی متصل اقرن مقرون الحاجبین
فرهنگ لغت هوشیار
پیوند کردن موافقت نمودن پیوندگری: برده رضوان ببهشت از پی پیوسته گری از تو هر فضله که انداختنه بستان پیرای. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار